NAVAYGAN TANZ نوایگان طنز

نوایگان تصاویر مطالب طنز sms شعر عکس مربوط به #نوایگان# موفق قانعی***

NAVAYGAN TANZ نوایگان طنز

نوایگان تصاویر مطالب طنز sms شعر عکس مربوط به #نوایگان# موفق قانعی***

نوایگان و تخم مرغ چوهت

 

سلام خوی؟ سلامتی؟ بچه ننه کرامتی؟ بخترتری؟ از نوایگان چه خبر؟ 

این عکس کلاس اول راهنمایی سال ۱۳۷۱ مدرسه راهنمایی خسرو کشاورز نوایگان است معلممان هم آقای کریم محمدی بود.  

 به همین خاطر چندتا از خاطرات طنز اون زمان براتون مینویسم: 

 

اولیش:  

 یادم میاد که روز معلم بود یکی از بچه ها چند تا تخم پرنده ای که به زبان محلی بهش میگوییم چوهت (پرنده ای سیاه از خانواده کلاغها)برای آقای معلم آورده بود  معلم پرسید این ها تخم چی هستند یکی از بچه ها گفت: اجازه ایناها تخم مرخ چوهته . . .   

دومیش:  

 یکی از بچه ها داشت تعریف موتورسیکلت باباش میکرد و میگفت : بچه سلکت باوای ما ماشالله سه تا هندل که بزنی با اولیش روشن میشه . . .  

سومیش:  

 یه روز هم که یکی از بچه ها روی بلندی بود  میخواست که ما یه میلگرد به او بدیم اسمش بلد نبود و گفت: هین چوغ آهنی یو بدین عه من ... 

راستی کلیپ تصویری نی امیر محمد قانعی را سمت چپ وبلاگ هم نگاه کنید   

 

قبلش

 چندتا عکس از وضعیت کنونی دبستان شهید نعمت الله جباری نوایگان 

هم نگاه کنید!!!! خالی از لطف نیست 

 

   

  

 

 

 

 

نظرات 14 + ارسال نظر
صمد جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ب.ظ http://www.senan.blogsky.com

سلام وبلاگتون عالیه اگه میشه طنزورزش سنان هم لینک کنید
www.senan.blogsky.com

کشاورز شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:10 ب.ظ

سلام عکس منم داخل این عکس هست واقعا یادش بخیر
راستی ماشاالله علی کهن به اندازه معلممون بود !

سلام آقای کشاورز کاش اسم کوچکت هم نوشته بودی .
به هر حال از اینکه به وبلاگ سر زدی متشکرم

گمنام شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ

سلام حاج آقای قانعی
راسش مدتی بید محض ماه محرم عه یادم رفتیید که یی وبلاگی هم داری
خدا بخواه روزا روز گت تر بشه و قشنگتر
به امید موفقیت روز افزون شما و سلامتی تمام مردم عزیز نواگون
یا علی

به به سلام گمنام من منتظر مطالبت هستم پس کوشی؟

کامپیوتر مرکزی داراب یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ب.ظ

سلام رفیق
مثل همیشه عالی بود
یادش بخیر ! من یه روز خونه و زندگیم شده بود نواگون! از هفت روز هفته هشت روزش نواگون بودم! یادش بخیر...
راستی من افتخار می کنم که اصل و ریشه ام نواگونی هست و همیشه به این می نازم
سبز باشید و پاینده

سلام از لطف شما بی نهایت ممنونم انشاالله گذرم افتاد داراب بیام ببینم تو کی هستی ! ولی هرکه که هستی با مرام و با معرفتی که اینجوری از زادگاه خودت نوایگان حرف میزنی
دمت گرم همشهری

گمنام سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:49 ب.ظ

یاد خر
یادش به خیر اون روزایی که خر بید
سواره با پیاده همسفر بید
با خر کیچه هامون شلوغ نبودن
پر از صدای گاز و بوق نبودن
هی الکی نمی‌شدیم جریمه
باج سیویل نمی‌دادیم عه بیمه
ده نیخواس که دلون بلرزه
برای خر چراغ همیشه سوزه
قیمت بنزیل ثانیه‌ای نمی‌شد
خسیل دیگه سهمیه‌ای نمی‌شد
نمی‌دادیم پولای چند برابر
برا حمایت از صنایع خر
به لطف مسولای خوب و زرنگ!!
نه خر می‌خواس وارد کنیم نه خرچنگ
آخ که رنگ سفیدش چه شیک بید
تیپ یکش دنده اتوماتیک بید
شاسی بلند بید برا مایه داری
خر بورو می بسنش به گاری
آموزش و تصدیق دو نمی‌خواس
شیش ماه یه بار پلاک نو نمی‌خواس
می‌رفت با چارتا سم سفت و ساده
نه چرخایی که عمرشون به باده
کیچه خیابونا مون هم تمیز بید
به پاهاشون اگر که پنبه ریز بید
درسته که تند نی‌رفت با تِیْک آف
ولی می‌شد‌ نگاه کنیم به اطراف
می‌شد بفهمیم که ری ابرا نیسیم
تو روی مردم نباید بایستیم
کولر نداشت که شیشه رو ببندیم
به درد گرما خورده‌ها بخندیم
روی جلش اونم با بار گندم
لم نمی‌شد داد - بی خیال مردم -
کاشکی می‌شد بازم رو خر بشینیم
شاید که زیر پامونم ببینیم

سلام گمنام جونم شعر قشنگ و جالبی بود دستت درد نکنه
آفرین

m.e چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ

خیلی جالب بود واقعا ممنونم.من که از شما هم خیلی کوچکترم وقتی این عکسه را دیدم یاد دوران ابتدایی مدرسه نعمت الله جباری و مدرسه خسرو کشاورز افتادم.

سلام از شما به خاطر اینکه به وبلاک سر زدید ممنونم یه عکس از مدرسه نعمت الله جباری دارم که به زودی توی وبلاک میذارم

بابک محبی پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام آقای قانعی/احسنت به این روحیه ی نواگون دوست
واقعا همه چیرو گفتین چیزی از قلم نیفتاده
ایولا

سلام آقای محبی از لطف شما ممنونم

گمنام جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ب.ظ

دستکاری در اشعار
کبوتر با کبوتر باز با باز هنی کفسول میبنن عه چک گاز
یکی از بزرگان اهل تمیز عه ترس زنش رفته عه زیر میز
شنیدم از نیک مردی فقیر که مشکی جکید توی کاسه ی پنیر
بنی آدم اعضای یکدیگرند سرِ یه قرونی عه سرو کله ی هم میپرند
اگر داری تو عقل و دانش و هوش بروگرجه بگیرو ساس بفروش
تو کز محنت دیگران بی غمی برو بهرو بیار بلگ رز یی کمی
تو نیکی می کن و در دجله انداز میرم برکه ی میک درش میارم
هرچه از دوست رسد نیکوست آب شلغم بهتر از آب کدوست
میازار موری که دانه کش است مودای سر کاکاش پر از شپش است
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده اونه که تو کله اش بزنی هیچی نگه
یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش از بس که ننر بود دادم شه دس ننش
یکی از بزرگان اهل خرد برای خرش ساندویچ میخرد

خیلی خیلی قشنک بود آفرین آقای کمنام کاش اجازه میدادی که اسمت را بیاورم و حسابی ازت تشکر کنم

گمنام شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ق.ظ

سلام خدمت حاج آقای قانعی
بزار گمنام بمونم میترسم ترور شم

سلام گمنام منم از ناحیه ی تو واقعا احساس خطر میکنم اگر یه جایی یهو یه چیزی بهت چسبوندند سریع فرار کن

کامپیوتر مرکزی داراب یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ب.ظ

سلام
بعد از مدت ها یک فرصتی پیش اومد تا این چند روز تعطیل رو به یاد ایام گذشته بیام نواگون! خونه همه آشنایان رفتم خیلی هم بهم خوش گذشت!!!
راستی یادم رفت بهت بگم تا هفته آینده وب سایتم راه اندازی میشه! دارم روش کار میکنم ! با افتخار لینکت می کنم !!! من هر 2 . 3 روز یک بار به وبلاگت سر می زنم. منتظر مطالب جدیدت هستم ...

سلام منم این چند روز نوایگان بودم هوای بارونی و مه آلود و آتیشهایی که توی کوچه ها روشن بود و مردم دورش جمع شده بودند واقعا رویایی بود
ما منتظر وب سایت جنابعالی هستیم

MH_A یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ

سلام
واقعا قشنگ بید
در من شهرکی هستم
عه ای نواگونیا بگو ایقد نامرد نباشن

سلام از اینکه به وبلاگ سر زدی و نظر دادی متشکرم
نواگون و شهرک از هم جدا نیستند چون با هم قوم هستند و یک دل و نوایگونی ها سربلندی شهرک را آرزو دارند همانطور که شهرکی ها سربلندی نواگونی ها را آرزو دارند
البته اختلافاتی خیلی کوچولو هست که طبیعیه مثل اون قضیه چاه زدن و آب بردن که الحمدلله با خیر و خوبی تمام شد
اهالی نواگون و شهرک نواگون جوانمرد هستند و مرد باقی خواهند موند

کامپیوتر مرکزی داراب سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:37 ق.ظ

سلام دوست عزیز. خسته نباشید.
یک دامین برای شما و نوایگان ثبت کردم و امیدوارم خوشتان بیاید.
این هم از آدرس جدید وب شما:
http://www.navaygantanz.euu.ir

سلام شما هم خسته نباشید همشهری
از شما به خاطر لطفتون متشکرم

مهدی محمدی سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:02 ب.ظ

سلام
ایام ربیع مبارک
از کویر بی روح نایین به همه ی نوایگونیا ی عزیز و مدیر عزیز وبلاگ سلام میکنم
سروکای نواگونی که دیدم با خانواده خندیدیم
عالی بود
حیف که دیگه تقریبا این اشعار محلی و اون صفا و صمیمیتها قدیمی شده
حیف که ارگ و ...جای اینا رو گرفتن و نتیجه ی عروسی رفتن این روزا حتی در نواگون دیگه چیزی جز گناه نیست
یاد همکاریهای صمیمانه ای که در عروسیها همه با خانواده عروس و دوماد داشتن به خیر
یاد خر هیزمی رفتنا
یاد حموم روون و حنا بندون و ...
خدا هدایت کنه اولین کسی که در نواگون برا عروسیش ارگ آورد و این خشت کج رل بنا نهاد
به هر حال سپاس فراوان
بر عمر لعنت

سلام ایام ربیع بر شما هم مبارک باشه
واقعا رفتن به بعضی عروسیها مساوی است با گناه کردن است من که به کسانی که از من سوال میکنند بریم به بعضی عروسی ها میگم از باب امر به معروف و نهی از منکر نرید بهتره البته هنوز هم با همه این بدیها مراسم عروسیهای نوایگان از دیگر جاها بهتره هنوز زن و مرد در یک جا جمع نمیشوند
از اینکه به وبلاگ سر زدید ممنونم

ناصر پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ب.ظ

سلام حاج آقا قانعی
خسته نباشید .دستت درد نکند وبلاگ جالبی است .
التماس دعا

سلام آقای ناصر منفرد از اینکه به وبلاگ سر زدی و نظر دادی ممنون
ما هم التماس دعا داریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد