این شعرها توسط گمنام سروده و ارسال شده است:
شعر اوکشک :
بزی دارم که مایش رو زمینه
الهی چشم بد او را نبینه
بسازم من ز شیرش ماست و او کشک
زماستش دوغ بسازم من دوتا مشک
تلیت کشک توی فصل تابستون
کنارت باشه چایی توی فنجون
پیازش من نمیبینم کاخاله
تلیت کشک بی پیاز محاله
نمیگیرد پیتزا جای او کشک
بخور اوکشک بذار بچت دم مشک
شعر کاجه شیر :
قصه میگم براتون
از کوهای نواگون
از کاجه شیر و الپه
از گیزه های تپه
مدتی هست که میرم
به شهر خوب بشکال
تا بیارم کاجه شیر
بزارم توی یخچال
اغر شده فراوون
خوشحاله مرد چیپون
گیزه که گشته گران
خوشحاله مرد چوپان
هر سال تو فصل بهار
موقع شام و نهار
تو سفره های ما هست
اغر با طعم اونار
حال میکنه مرد فقیر
به جای فرش روی حصیر
تو سفره اش یه کله سیر
همراه ماست و کجه شیر
شکر خدای مهربون
که هستیم اهل نواگون
سلام آقای قانعی
با تشکر از اینکه مطالب مرا توی وبلاگت میگذاری
راستی این عکس ماست و کاجه شیر و کله سیر از کجا آوردی ؟! واقعا جالبه
سلام گمنام خوبی؟
این عکس یه سفره بی ریا و حلال است از کجاست مهم نیست
دم گمنام گرم که ما را میبره به حال و هوای کاجه شیر و او کشک
از طرف گمنام از شما تشکر می کنم